من و فرزندم
يك شروع هيجان انگيز. يه اتفاق خوب. يه انگيزه قوي. يه روز فوق العاده با مامانها و بچه هاي دوست داشتنيشون. مدتها بود بدنبال جايي براي بالا بردن مهارتهاي اجتماعي و فردي پسرم همه جاي اصفهان را زير و رو كرده بودم و هربار نااميدتر از هميشه به اندك زماني كه بعد از خونه اومدن از سركار داشتم كه باهاش بگذرونم بسنده ميكردم. فكر كردم احساس عذاب وجدان از شاغل بودن و يا حتي كم حوصلگي براي وقت گذروندن با بچه ها هيچ توجيهي براي هيچ مادري نداره و بهتره بجاي شكوه و گلايه از اوضاع و احوال از خودمون شروع كنيم و زمينه يك همچين موقعيتي رو خودمون بوجود بياريم. پس با همفكري يه مامان با انگيزه و پرشور و مهربون (مامان نرگس) تصميم گرفتيم يه كارگاه مادر و كودك &nbs...