كيانكيان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

دل نوشته هاي يه مامان عاشق

تولد 4 سالگی

کلی فکر و برنامه داشتم برای تولد ویژه کیان...   یه تولد مشترک با عزیز دل 2 و یه تم خاص. ولی خب هیچکدومش عملی نشد و انقدر این روزها درگیر بودیم که تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که یه تولد جداگانه برای خودش بگیرم و بزارم امسال هم تجربه تولد تنها و خاص خودش رو داشته باشه. معلوم نیست که بعد از تولد برادر کوچولوش هم فرصت ویژه ای پیش بیاد هم خودش اینجوری بدلش برسه یا نه. بنابراین تولد امسالش رو یکماه زودتر با بچه های مهدش گرفتیم البته بدون حضور ما. با نظر خودش کیکش رو شکل ماشین پلیش انتخاب کردیم. برای هدیه دوستاش هم روی مقوا شکل ماشین پلیس رو بریدیم و با کمک خودش رنگ کردیم. خودش که خیلی ذوق داشت و از توی عکسهاش هم معلومه که بهش خوش گ...
12 ارديبهشت 1395

حکمت الهی

روز پدر اومد و ما با پدرها و همسران دوست داشتنی و همراهمون خوشحال و راضی دورهم بودیم. خرسند از لطف و رحمت الهی که سلامتیم، دل خوش داریم و سالی دیگر از عشق و بودنشون سرشار. هرچند در سپاسگذاری از زحمات بیدریغشون ناتوان بودیم و دورهم بودنمون تنها کاری بود که از دستمون براومد ولی باز هم خدارو شاکر بودیم. تو این روزها دوتا از دوستای تلگرامیمون عزیزانشون رو از دست دادن و همسر و فرزندانشون رو تنها گذاشتن. نمیدونم چه حکمتی هست در این مصیبتها. مصیبت از دست دادن عزیز در اوج جوانی با دو فرزند قد و نیم قد. داشتم فکر میکردم که چقدر خدا من رو دوست داشته که پدر و همسرم رو در کنارم دارم اما در عین حال نتونستم فکر کنم که یعنی کسانی که داغدیده هستن خدا...
4 ارديبهشت 1395

اول مهر

وقتی مجبوری یه بچه سه سال و  سه ماهه رو ببری مهد از روز اول مهر بدت میاد؛ ... وقتی اضطراب جدایی برای خودت بیشتر از بچه است از اول مهر متنفری؛ وقتی سیستم آموزشی رو نمی پسندی و قبول نداری و نسبت به هزینه ای که میپردازی اون خدماتی رو که میخوای دریافت نمیکنی از اول مهر گریزانی؛ وقتی حتی برای رفت و آمد فرزندت به مهد مشکل داری و باید از همه با کلی خواهش تمنا و عذرخواهی بخوای که دنبال فرزندت بیان و خودت هم باید بخاطر دیر سرکار رسیدن حساب پس بدی دیگه انگیزه ای برای شروع سال تحصیلی نداری و وقتی هزینه رفت و آمد با سرویس به اندازه حداقل یک چهارم کل هزینه مهد هزینه داره دلت نمیخواد اسمی از اول مهر بشنوی (هزینه کل تحصیل 18 ساله من انقدر ن...
4 مهر 1394

3-3-3

کیان سه سال و سه ماه و سه روزشه. یعنی عاشق این عددهام. عدد روزهای شیرین برای ما و خصوصا من. این 3-3-3 به اندازه یک تولد دوباره برای من جوانی، شادابی، انرژی مضاعف و عشق بینهایت بدنبال داشته. قلب من میتپه فقط برای شادی تو فقط برای خنده های تو و فقط برای آرامش تو عزیز دل. امروز برای ما یک روز مقدسه درست مثل لحظه اولی که در آغوش گرفتیمت و دنیا به چشم بر هم زدنی آنچنان پیش چشم ما درخشان شد که نورش تا همین حالا روشن کرده روح و جسم و دنیای ما رو. دنیای پاک و زیبات روشن تر از همیشه نازنین من.  
16 شهريور 1394

و اینک سه سالگی

آخ جون تولد یه روز خوب وعالی و فوق العاده بیش از همه بخاطر اینکه به کیان خوش گذشت. انقد برای همه چیز ذوق داشت که حد نداره. حتی کادوهایی که قبلا خودش داشت  رو هم براشون ذوق میکرد. از مدتها قبل بخاطر علاقه زیادی که به ماشین آتش نشانی داشت به فکر افتادم که تم تولد امسالش رو آتش نشان بگیرم. البته چون یکدفعه تصمیم گرفتیم که یک هفته زودتر مهمونی رو برگزار کنیم تقریباً همه کارها عجله ای شد ولی خداروشکر همه چیز خوب پیش رفت. بنظرم امسال بهتر از سالهای قبل برگزار شد چون خودش همه چیز رو خیلی دوست داشت خصوصا ماشین آتش نشانی که بابا بهمن بهش کادو داد. از مدتی پیش هم میخواستیم یسر به ایستگاه آتش نشانی بزنیم که تولد کیان سر خیر شد و بالاخره ی...
12 خرداد 1394

بهار 94 و سفرنامه 7

بهار دوست داشتنی و عزیز من. روزهای سبز روشن، سبز خالص با بوی ناب تازگی. فصل زندگی و روح تازه. عاشقتم بهار نازنین. گاهی فک میکنم کاش توی زمستون با همه زیبایی خاص خودش به یه خواب زمستونی میرفتم و اول بهار بیدار میشدم. انقدر که زمستونها افسردگی میگیرم و رخوت و خستگی همراه همیشگیمه. روز اول بهار که به جوونه های سرزده از درختان سربفلک کشیده شهرم نگاه میکنم که با بارون ریز نرم و لطیفی همراهه تمام خستگیهام ناپدید میشن و میشم یه آدم دیگه. انگار تمام وجودم پاک میشه و آماده میشه برای یه زندگی دوباره. هرچی از بهار بگم بازم کمه اما بگم از این روزهای شیرین در کنار عزیزانم خصوصا نازنین ستاره زندگیم: کیان صبح با عیدی عمو نوروز که در اصل بابا بهمن به عشق ...
16 فروردين 1394

رود همیشه بیدار خوش آمدی به این دیار

زاینده رود زیبا بار دیگر روح مردم اصفهان را تازه کرد. از شنیدن صدای خروشان آب و تلالو نور خورشید بر موجهای آرام و استوار رودخانه دوست داشتنیم آنقدر به وجد آمده ام که میخواهم ساعتها به این زیبایی خیره شوم و خدارا شکر کنم که هنوز زاینده رودمان زنده است و بیدار. کم کم داشتم به این فکر میکردم نکند روزی برسد که مجبور باشم برای پسرم توضیح دهم در سالهایی دور اینجا رودخانه ای بود و مردمان نصف جهان دلشان به وسعت این آب جاری بزرگ بود. اما هنوز هست و میماند تا ابد انشالله.   ...
15 آبان 1393

وبلاگ عزيزم تولدت مبارك

كيان دو سال و دو ماه و 15 روز و الان يكسال شد كه وبلاگشو درست كردم. خوشحالم كه اينجام. جايي كه ميتونم فارغ از دنياي بيرون هرچي دوست دارم بنويسم و روزهاي شيرين سه نفرمون رو ثبت كنم. گاهي فكر ميكنم اون زمانها كه انقدر امكانات ثبت وقايع گسترده نبود ما با ياداوري خاطراتمون چه لذتي ميبريم و گاهي از اينكه بعضي اتفاقات رو فراموش كرديم غصه ميخوريم. چه خوبه كه الان ميتونيم خيلي از وقايع رو با اين همه جزئيات حفظ كنيم و اميدوارم كيان هم بعدها با خوندن كودكيهاش همين لذتي رو كه من موقع نوشتنش بردم ببره. يكسال از بهترين روزهاي زندگيم رو نوشتم و باز هم مينويسم تا يادم بمونه زندگي برام بهترينها رو رقم زده و حتي سخت ترين روزها برام تجربه اي بهمراه داشته. ...
28 مرداد 1393

یاد ایام

به مناسبت تولد کیان فکر کردم که بد نیست یادی از گذشته بکنم و عکسای جشن های قبلی رو هم اینجا یادگاری بزارم. مرور خاطرات برام بسیار دلنشینه و اگه ساعتها هم این عکسها رو نگاه کنم سیر نمیشم و البته که سپاسگزار الطاف خداوندی بخاطر داشتن لحظات خوش و بیادموندنی زندگیم هستم: تولد کیان91/3/13 در انتظار تولد عزیز دلم تپل ترین عکس موجود از کیان بعد از تولد از زیباترین لحظات زندگی من   جشن دندونی کیان تو هفت ماهگی: مرواریدهای عزیز دلم کیان در حال چشیدن آش دندونی دستپخت مامانجون ملیحه کیک دندونی دستپخت مادرجون فروغ(مامانی مهربان همسر) و هدیه مهمونها   تولد یکسالگی ب...
17 خرداد 1393