كيانكيان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

دل نوشته هاي يه مامان عاشق

سفرنامه 1

هوراااا. ما برگشتيم. يعني خداروشكر سالم هم برگشتيم. كيان كه مريض نشد مشكلي هم كه پيش نيومد. البته براي ما مشكلي پيش نيومد. از هواي فوق العاده گرم و شرجي، تركيدن لاستيك ماشين يكي از همراهان،‌عود كردن درد كليه يكي ديگه از همراهان، شيطونيهاي كيان در ماشين، از سر و كول ما بالا رفتن تو ماشين و باز ماندن از بعضي گردشها بخاطر كيان كه بگذريم بهمون خيلي خوش گذشت. البته باز هم بماند كه روز قبل از سفر بند دوربين كه از ميز آويزون بود كنجكاوي كيان خان رو برانگيخت و در يك چشم بهم زدن دوربين كمي تا قسمتي داغون شد و ما كلي دمغ شديم كه تو يه همچين سفري دوربين نداريم. اما خدا روشكر سفر دسته جمعي اين حسن رو داره كه بالاخره چند نفر دوربين دار بينشون هست و ...
16 شهريور 1392

سفر

ميخوايم بريم مسافرت اونم سفر شمال. اولين سفر كيان بعد از يكسالگي و بعد از اينكه دنياي اطرافش رو بهتر و بيشتر درك ميكنه. ميريم يه سفر پر از ناشناخته ها براي پسرم و البته پر از وقايع غير قابل پيش بيني براي من. نميدونم كيان اين همه راه تو ماشين چقدر تحمل داره، هوا چجوريه، مريض نشه و خلاصه يه عالمه اما و اگر و شايدها. اميدوارم اين سفر براي همه ما خاطره انگيز باشه. انشاالله برميگرديم با يه عالمه عكس و خاطره خوب ...
12 شهريور 1392

مامانييييييييي

اين روزها بيشترين كلمه اي كه هر لحظه و هر ساعت در فضاي خونه طنين انداز ميشه ماماني ماماني گفتن كيان خانه. مثل جوجه همه جا دنبال من مياد و پشت سرهم ميگه مامانييييي. وقتي شبها با بابا بهمن ميره بخوابه انقدر ميگه ماماني ماماني و انقدر هم با سوز و گداز من رو صدا ميزنه كه نميشه مقاومت كرد. هرچند خيلي سخته و گاهي اوقات صبر و تحملم تموم ميشه ولي بقول باباي عزيزم، هر يه ماماني گفتنش چند سال به عمرم اضافه ميكنه. كاش اين لحظات شيرين و سخت به اين زوديها تموم نشه و من همچنان جوون تر بشم ...
3 شهريور 1392

ب بسم الله

براي نوشتن وبلاگ مدتها بود با خودم كلنجار ميرفتم تا اينكه خبر گم شدن محمد طاها، يه كوچولوي نازنين رو شنيدم و البته خداروشكر خبر پيدا شدنش كه ديروز غوغايي درست كرده بود خصوصا تو دنياي مجازي. انرژي كه تو فضاي وبلاگي منتشر ميشه و لذت خوندن نوشته هاي پر از عشق و اميد آدمهاي مهربون و نازنين باعث شد بالاخره امروز دست بكار بشم. و حالا اين منم مامان كيان كه بدون وجود پسرم انگار من هم نيستم. مي نويسم براي دل خودم و ثبت خاطراتي تكرارنشدني.
28 مرداد 1392