هيجده ماهگي
36 ساعت تب، يك روز لنگ لنگان راه رفتن، يكمي غرغر و البته در كل اخلاق خوب و شيطوني در حد معمول و فقط كم خوابي مامان شد سهم ما از واكسن هيجده ماهگي. خدا رو شكر برخلاف شنيده ها شربت استامينافن هر 4 ساعت يكبار براي كيان اثر داشت و نه خيلي تبش بالا رفت و نه از اون بي حالي ناشي از تب خبري بود. درد پاش هم با بازي و راه رفتن و شيطوني از يادش ميرفت. بعد از يك هفته هم يه كوچولو تب كرد و پاهاش دونه ريخت كه اونم فقط يكم خارش داشت و زود خوب شد. از اين واكسن و ماجراهاش كه بگذريم ميرسيم به كيان خان يك سال و نيمه كه
دور خونه راه ميره و حرف ميزنه حرف ميزنه حرف ميزنه حالا اين كه چي ميگه مهم نيست مهم اينه كه هر نو ع صدا و كلمه اي كه براش جالبه ميگه. با خودش يكم فكر ميكنه بعد يه كلمه ميسازه. به كلماتي كه بلده صفت ميده ميده مثلا عمو آآ، بابا دوگو، توپ بال،مامان باگولي و ..... شبها كه ميخواد بخوابه تمام كلماتي كه بلده رو مرور ميكنه و ما بايد بگيم مثلا ماه رفته لالا، عمو رفته لالا و.....تا ايشون رضايت بدن بخوابن.
و البته بزرگترين تغييرش اينه كه دائم بمن چسبيده و اگه يك لحظه ازش دور بشم گريه رو سر ميده و اين شده بزرگترين معضل زندگي ما.
غذا كمتر ميخوره ولي عاشق كشمش و پر زردآلو و ميوه هاي خشك. يعني هر لحظه حتي نصفه شب بش اينا رو بدي ميخوره.
كتاب خوندن يه بخش جدانشدني از هر روز كيانه و البته كه بايد با ادا و سر و صدا همراه باشه. يعني حتما بايد صداي حيوونا و شخصيتها رو براش دربياري وگرنه قبول نداره.
اينم از آخرين نسخه كلماتي كه كيان ياد گرفته:
نالون: نايلون ، تونل، پتو، حوله، نني : نبات، بولو: هم پلو هم برو، بادو : بادوم، داگو: چاقو، لبو، اب: ابر، ماه، بالي: بارون، اينه، اونه، عط: عطر، توت، ناني: نارنگي و نارنجي، ايناااا: ايناهاش، تو : ترش، لام: لامپ و بابا ببن: بابا بهمن. البته اين آخري رو فقط يكبار گفته
ديگه اينكه انقدر مهربون و دوست داشتني تر از قبل شده كه دلت ميخواد همش ماچش كني و فكر كنم اين بزرگترين معضل زندگي كيان شده كه بايد همش از دست ما فرار كنه.
و خداي مهربونم متشكرم بخاطر تمام اين لحظات زيبا كه ما ميتونيم در كنار اين فرشته زمينيت تجربه كنيم.