در ادامه مطلب يه مادر قوي
در عجبم كه يه آدم سوسول لوس ماماني پاستوريزه كه سالها به اين سبك بزرگ شده و زندگي كرده وقتي تغيير وضعيت ميده و ميشه يه مامان چجوري ميتونه در يك چشم بهم زدن بشه يه آدم قوي و صبور و عاقل و باشعور. خودمو نميگما همه مادرايي كه از نزديك ديدم همينطورن. حالا نميگم همه سوسول و نازپرورده بودن ولي مطمئنم حتي يك ذره هم به ذهنشون خطور نميكرده كه يه روزي همچين آدماي متفاوتي بشن.
شبيه اين مطلبو قبلا هم نوشته بودم ولي اين روزها بيشتر از اين اتفاقا كنارم افتاده و ميبينم كه چقدر مادر بودن يه قدرت مضاعف به آدم ميده. در كنار حس لطيف و الهي مادر بودن از اينكه مثله ملوان زبل كه با خوردن اسفناج قوي ميشد ميتونم با ياداوري اينكه يه مادرم قدرتي ماوراي ذهنم پيدا كنم لذت ميبرم و از مادر بودنم احساس غرور ميكنم.
همه اينارو نوشتم كه به خودم بگم اي مامان قوي و صبور، براي واكسن هيجده ماهگي و نقطه عطف جديدي در زندگي گل پسرت آماده باش. براي همه كوچولوهاي هيجده ماهه آرزو ميكنم برخلاف حرفها و تجربه هاي خيليها اين واكسن براشون راحت ترين و بي دردسرترين واكسن عمرشون باشه.