كيانكيان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

دل نوشته هاي يه مامان عاشق

ایام شیرین دوسالگی

1393/4/14 14:09
نویسنده : مامان كيان
447 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم هیچ زمانی از عمرم به اندازه این روزها از زندگی سه نفره مان یا شاید ... نفره مان در آینده لذت خواهم برد یا نه. ولی همین لحظه برایم زیباترین لحظه های عمرم است. با وجود نازنین کوچولوی شیطون و بی خیال و شادی که خنده های از ته دلش گوشنوازترین آهنگ دنیاست مگه میشه غیر از این باشه.

چند روزی بخاطر احوالات بابا بهمن که بخاطر اتفاقی کمی دگرگون بود روزهای کم و بیش سختی رو گذروندیم ولی هدیه آسمانی ما نمیزاره هیچ وقت فضای خونه دلگیر باشه. یه پسر بچه پر انرژی دو ساله هرکی تو خونه داشته باشه اینو میفهمه.

کیان عزیزم این روزها شادتر از همیشه مشغول کشف دور و برشه و از سوالهای بی وقفه و پشت سرهم و گاهاً تکراری خسته نمیشه. یه دوست خوب یه عالمه کتاب خوب بهمون معرفی کرد منم تا جایی که امکان داشت اونها رو برای کیان خریدم. چون بیشترین چیزی که سرگرمش میکنه بعد از ماشین بازی کتابه. در هر حالتی که باشه حتی در مرحله اون روی سکه گل پسری، با آوردن یک کتاب از این رو به اون رو میشه. محکم بغل کردنها و دوست دارم گفتن های گاه و بیگاهش هم که دیگه عشق دنیاست.عاشق عروسکهاشه خندونک و انقدر با محبت باهاشون رفتار میکنه که یوقتایی من رو شرمنده میکنه. شاید قبلا هم اینارو گفتم ولی در ابتدای دوسالگی که دیگه کاملا حرف میزنه و اتفاقات رو تجزیه تحلیل میکنه این کارهاش نمود بیشتری داره. چند نمونه از شیرین زبونیهاش رو هم که بعضیهاشون باعث میشه ما از خنده کف زمین پهن بشیم رو در ادامه میزارم:

رفتیم حموم از دماغ من آب جاریه کیان طشت شو گرفته زیر دماغ من میگه مامان آب چایی بازهقه قهه

داشتیم با عمه آزاده تو اسکایپ حرف میزدیم کیان میگه عمه چجوری رفته اون تو

همه دور هم نشستیم با عمه جونا، میگیم کیان زنگ بزن با عمه حرف بزن. یه نگاه عاقل اندر سفیه بما انداخته میگه عمه که اینجاستعینک

در راستای آموزش از پوشک گرفتن:

کیان روی توالت فرنگی نشسته میگه مامان این چیه؟ میگم توالت فرنگی. چند ساعت بعد میگه مامان بریم توت فرنگیقه قهه

(البته فک نکنید الان یاد گرفته ها صرفا آموزشهای ما تفریحی و تدریجیه و هنوز ما راهیان پوشک هستیم)

لگنشو آورده میگه مامان لگنم خالیه دلش پی ... میخوادخندونک

از خواب پا شده گذاشتمش زمین میگه مامان بغلم کن اینجا زمین بغله ( آقا محدوده بغل شدن برای خودش تعیین کرده)زیبا

عکس عروس دریایی با پاهای لرزان تو کتابشه میگه مامان این فشفشه است چشمک

شب شده به باباش میگه: ساعت میگه کیان و بابا باید بخوابن

بابا از نردبون رفته بالای پشت بوم میگه بابا بیا پایین من باغچه رو آب بدم بعد هرجا میخوای برو

مامان لیوانمو ببرم حموم؟ خوشکل میشه هااااا

ماشینش رفته لای دسته کریرش میگه ماشین ناقلا کجا رفتی/

نشستم پشت ماشین رانندگی کنم میگه تو بابایی؟محبت

مامانی مهمونا وقتی میان میرقصن؟!!!!!خندونک

تو تلویزیون میگه رفتین میدون بهمن چی خوردین؟ کیان میپرسه میدون بابا بهمنخندونک

شربت خورده میگم دیگه نمیخوای میگه شربت شربت گفتی همین بودخنده(یعنی خود طوطیه این فسقلی)

مادرجون فروغ میگه کیان پسر خوبیه و کیان فوری میگه آقااااستچشمک

و چند تا کلمه بامزه:

تخم غغ: تخم مرغ

عنکمون:عنکبوت

هم گرده: همبرگر

تشقیو:تشویق

کاذغ:کاغذ

خونه چرخید:جرثقیل (بچه م تشخیص داده یه خونه است که میچرخهآرام)

آبلالو: آلبالو

 

حالا بریم یه سری عکس هم از روزهای شیرین دوسالگی ببینیم:

 

 

در راه شهرکرد

یه روز خوب در راه شهرکرد

سرچشمه افوس (اطراف فریدون شهر)

2

کیان موسیقی دان

کیان در حال آب دادن به علفهای دم درخندونک

کیان و صدرا

کیان و آرتین

کیان و موژان

کیان نقاش باشی

کیان ورزشکار

در حال خواب هم پسرم داره دعا میکنه

محبت

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان دنیا
15 تیر 93 19:32
سلام چه عکسهای قشنگی واقعا پاکی و انرژی این بچه ها زندگی رو با همه پستی و بلندیهاش قشنگ و با نشاط می کنه.همیشه کنار هم سه نفری شاید هم ...تایی شاد باشین وبخندی ممنون مامان شیما دقیقا همینطوره
عمه آزاده
18 تیر 93 13:18
من فدای اون شیرین زبونیها و عکسای قشنگ بشم عمه. یعنی بهترین لحظات عمر من وقتی بود که باهات بودم. چه راحت از دستشون میدم!!! چرا؟!!! جوجه کوچولوی من تو باید به اندازه همه شادیهای دنیا سالم باشی و ما رو شاد کنی. واقعا بهترین بهانه زندگی هستی عزیزم. مامان نشاط و بابا بهمن همیشه سایه تون به سرش باشه. خیلی دوستتون دارم. ممنون عمه جونم. شما هم وقتی هستی خونه پر از شادی و خنده است. جات خالیه پیشمون
سعیده، مامان هومان
26 تیر 93 16:42
وووووووووویییییییییی ، دلبری می کنه هاااااااااا این گل پسر با این شیرین زبونیهاش ..در پناه حق ...عکساشم که محشره مثل خودش ممنون مامان سعیده مهربون. یه کوچولوی دوساله خداییش هم محشره
خاله نغمه
3 مرداد 93 14:05
Jigare agha pesaremoono ke inghadr shirin zaboone, akhe chejori mishe aksasho faghat yebar did ....!!!delam tang shode vasat این مدت مثل برق و باد گذشت خاله نغمه عزیز. جای شما بسیار خالی.روزهای خوبی داشتیم و خیلی خوب بود که امسال تولد کیان شما بودید