كيانكيان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

دل نوشته هاي يه مامان عاشق

یه وروجک شیرین زبون

1393/10/23 13:38
نویسنده : مامان كيان
344 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای ما:

من: مامانو چقد دوست داری؟  کیان: دو سال دیگه

کیان: این ماژیکارو گذاشتم تو صندوق ماشینم برم مسافرت  من: کدوم شهر میخوای بری؟ کیان: شهر موشها

به کیان میگم جلوی مامان شستت رو نخور سرشو کرده تو کارتن اسباب بازیشو د بخور

وقتی دیگه همه خوابیدیم کیان خان یکدفعه یادش میفته بگه مامان من اتخافاً جیش دارم

شلوارشو خیس کرده میگم دیگه برات شکلک خنده نمیکشم میگه اشکال نداره شکلک جیشی بکش

کیان وقتی از کنار علامت اپل میگذره میگه مامان این سیبو کی گاز زده؟

بابا بهمن رفته رو چهارپایه هواکش دستشویی رو درست کنه کیان میگه بابا خدا نکنه نیفتی سیفون ببرتت

و

چندوقت پیش ازم پرسید مامان صورت منو از کجا خریدی؟ و بدنبالش پرسید مامان تو از کجا اومدی؟

و من موندم که این وروجک دوسال و هفت ماهه چقدر سریع بزرگ میشه و مسئولیتهای من در قبال این کنجکاوی چقدر زیاد....

پسندها (2)

نظرات (4)

خاله نغمه
24 دی 93 16:23
kheili bahal boood, azize delllllllllllllllllllllll
عمه آزاده
28 دی 93 19:51
عمه فدای اون زبون شیرینت بشه، کوچولوی من که مثل برق داری بزرگ میشی. حیف که من همش دارم دورادور لذتت رو میبرم عمه جونم مامانم هم که اینجا پیشمه میگه حیف که مثل برق میگذره دیگه چه برسه به بقیه بخدا
مامان ریحانه
15 بهمن 93 13:55
سلام عزیزم خوبین از آشناییتون خوشحالم از طریق با فرزندان باهاتون اشنا شدم سلام مامان ریحانه عزیز. منم خیلی خوشحالم از اینکه توی این گروه دوستای خوب و جدید پیدا کردم.
مامان سعیده
2 اسفند 93 1:29
ای جانم چه شیرین زبونی ها که نکرده این گل پسر