یه وروجک شیرین زبون
روزهای ما:
من: مامانو چقد دوست داری؟ کیان: دو سال دیگه
کیان: این ماژیکارو گذاشتم تو صندوق ماشینم برم مسافرت من: کدوم شهر میخوای بری؟ کیان: شهر موشها
به کیان میگم جلوی مامان شستت رو نخور سرشو کرده تو کارتن اسباب بازیشو د بخور
وقتی دیگه همه خوابیدیم کیان خان یکدفعه یادش میفته بگه مامان من اتخافاً جیش دارم
شلوارشو خیس کرده میگم دیگه برات شکلک خنده نمیکشم میگه اشکال نداره شکلک جیشی بکش
کیان وقتی از کنار علامت اپل میگذره میگه مامان این سیبو کی گاز زده؟
بابا بهمن رفته رو چهارپایه هواکش دستشویی رو درست کنه کیان میگه بابا خدا نکنه نیفتی سیفون ببرتت
و
چندوقت پیش ازم پرسید مامان صورت منو از کجا خریدی؟ و بدنبالش پرسید مامان تو از کجا اومدی؟
و من موندم که این وروجک دوسال و هفت ماهه چقدر سریع بزرگ میشه و مسئولیتهای من در قبال این کنجکاوی چقدر زیاد....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی