روزمرگي
شب عيده و من دوست داشتم سه تايي كنار هم باشيم. اما خوب بابا بهمن شيفت عصره و دير مياد. من و كيان شايد بريم يجايي كه جشنه. شايد. ولي كلا حسش نيست. از اينكه بعضي وقتا كلا حسش نيست از خودم بدم مياد. از اينكه كيان رو تو خونه نگه دارم و حتي وقتي داره بازي ميكنه همراهيش نكنم و فقط نگاش كنم هم از خودم بدم مياد. نميدونم اين حس طبيعيه يا از تنبليه. ميدونم كه حيفه فرصتها رو از دست بدم اما همش احتياج به يكي دارم من رو هل بده جلو. اين ماشين روزگار يه مدت واسه ما پنچر شده انگار. پسر نازنينم اميدوارم بعدها فقط روزهاي خوش و شاد و پر هيجان يادت بياد و اين روزهاي رخوت و بي حوصلگي مامان يادت نمونه.
حالا كه يكم غر زدم از كارهاي جديدت بگم.
تازگيها دوست داري سربسر بقيه بذاري. مياي كه يه چيزي بهش بدي وسط راه بر ميگردي. موقع غذا خوردن الكي روتو برميگردوني بعدش ميخندي و غذاتو ميخوري. دستتو مثلا ميذاري لاي در كابينت و الكي جيغ ميزني بعد كه ميايم سراغت ميخندي.
دايره جملات دو كلمه ايت بيشتر شده و هرچي هم ازت بپرسيم يك كلمه اي جواب ميدي. كيان كجا بودي؟ دَدَر. كيان چي ميخوره؟ بَه. كيان كجا رفتي؟ بالا. كيان چيكار ميكنه باري (يعني بازي). كيان كي اومده؟ بابات (جديدا به بابا بهمن ميگه بابات با ت غليظ). كيان كجا ميخوابه؟ تخت.
و جديدترين كلمات اضافه شده به دايره لغات كيان:
آلو همون آلو
انور يعني انگور
از بس بش گفتم اين بده دست نزن راه ميره ميگه بده
لل یعنی سطل
موقع باز و بسته كردن در خونه اش كه باباش براش درست ميكنه ميگه دووووووود
اونه يعني خونه
ناني يعني نازي
آم يعني ماشين
به آقا قبلا ميگفت آگا حالا ميگه آ آ
پوت يعني پوست بگير برام كه البته فقط براي خيار كاربرد داره
زندگي با يك كودك نوپا آدم رو بخودش مياره. فقط موندم چرا اين روزها اين همه هيجان و جنب و جوش كيان روزمرگي من رو از بين نميبره.