سفرنامه 5
تعطیلات چند روزه عید فطر سرخیر شد که ما راهی یه سفر کوتاه و البته بیادموندنی بشیم. سه شنبه شب ساعت 11 بهمراه یک گروه دوست داشتنی با تور عازم زنجان شدیم. حدود ده صبح رسیدیم به گنبد سلطانیه و آرامگاه چلبی اوغلی باقیمانده از دوران ایلخانیان. بعد از بازدید رفتیم ناهار و بعدش هم پیش بسوی هتل. عصر از عمارت رختشویخانه و موزه مردان نمکی و بعد از اون بازار زنجان با چاقوهای معروفش دیدن کردیم. شب هم برای شام سری به کاروانسرای سنگی زدیم. و البته همه این مسیرها رو پیاده طی کردیم. زنجان شهر بزرگی نیست و چیزی که توجه من رو جلب کرد یه چهارراه بزرگ بدون چراغ خطر بود و معلوم بود این شهر جمعیت زیادی نداره. ساختمانها همه کوتاه و اطراف شهر کوه ها و تپه ها و باغهای سیب و گردو و ..... شهری بسیار تمیز و دلباز و برای سفر یک روزه ما بسیار دلنشین. صبح پنجشنبه حرکت کردیم بسمت قزوین با هوای بسیار عالی و خنک. ظهر ناهار در یکی از تفریحگاههای جنگلی خوردیم و حدود 4 عصر هم وارد شهر قزوین شدیم. دروازه تهران. دروازه درب کوشک. خیابان سپه. حمام قجر.کاروانسرای سعد السلطنه و بزرگترین آب انباری که تا حالا دیده بودم رو بازدید کردیم. و شب هم هرکس بسویی. صبح جمعه هتل رو تحویل دادیم و سر در عالی قاپوی قزوین. عمارت چهل ستون (البته 36 تا ستون بود روندش کرده بودن میگفتن 40 ستون) رو بازدید کردیم. بعد از ناهار و خوردن قیمه نثار در رستوران اقبالی هم رفتیم به کارگاه شیرینی پزی شیردست و یه عالمه شیرینیهای خوشمزه خوردیم و خریدیم (باقلوا گل و رولی. لوز پرچمی.نان برنجی. نان چایی...). و بالاخره ساعت 3 از قزوین راه افتادیم و ساعت 10 شب هم خونه بودیم. یه سفر بسیار عالی به غیر از گرماهای بعدازظهر و پیاده رویها و اتوبوس سواری با یه فسقلی کم طاقت و به جز روز آخر که دیگه طاقت کیان تموم شده بود و با همکاری همسفریها کمی آروم بود و خیلی باهامون همکاری کرد بهمون خوش گذشت. اما خوب من به این نتیجه رسیدم که با کوچولوهای یکی دوساله بهترین سفر، سفرهای طبیعت گردی و یا حداکثر یک شهره که کمترین مسیرها با وسیله نقلیه باشه و بیشتر جایی باشه که بچه ها بتونن بدون و تا میتونن شیطونی کنن نه اینکه مثل چند جا که ما رفتیم حوصله راهنما از سروصدا و شیطونی بچه ها سر بره و خواهش کنه ببریمش بیرون. خلاصه که با تمام کمکهای بیدریغ بابا بهمن و ملاحظاتش بهمون خوش گذشت.
پی نوشت: میخواستم توضیح هرکدوم از دیدنیها رو هم برای اطلاعات آینده بدم ولی دیدم همه جا در موردشون نوشتن و من به یه سفرنامه کوچولو بسنده میکنم.
چند تا هم عکس از این دو روز:
پله های گنبد سلطانیه
رختشویخانه
مردان نمکی
نان خامه ای و آب طالبی بستنی ترکی
دروازه تهران
کیان میخواست این سنگو پرت کنه پایین
کاروانسرای سعدالسلطنه
مجسمه هایی با استفاده از مواد بازیافتی مقابل عمارت 40 ستون
حسینیه امینی ها با ارسیهایی به اسم نه چشمه و کیان بالای منبر
آب انبار (بنظر من بسیار زیبا و از لحاظ سازه ای و ملاحظات لازم برای یک مخزن آب فوق العاده بود)
و شیطتنهای کیان در راه بازگشت (رو زمین بند نبود بخدا)