جایگاه مادرانه
یه چیزی هست به اسم اعتماد به نفس در مادری کردن...
یعنی اگر میشد این جدیت و اعتماد به نفس رو جلوی هرکسی که که تمام روشهای تربیتیتو در عرض چند ثانیه بر باد میده داشته باشی دیگه همه چی حله. همه چی که نه ولی حداقل وجدانت راحته که یه بچه چند تربیتی و لوس که به جز حرف تو حرف بقیه رو گوش میده نداری و فکر نمیکنه تو یه مامان سخت گیر و همیشه عصبانی هستی. اما چیزی هم هست به اسم دخالت نکردن در امور تربیتی دیگران که مثل همون اولی فرهنگش جا نیافتاده. نمیدونم چطور دیگران به خودشون اجازه اینکار رو میدن در حالیکه تو ازشون نظرخواهی نکردی. اون هم در مورد چیزهای مهمی مثل دادن تنقلات رنگ و وارنگ که فقط اشتهای بچه رو کور میکنه بعد هم برات سخنرانی میکنن که از بس هیچی به بچه ندادی انقدر لاغره. یا وقتی تو داری با جدیت از بچه میخوای کاری رو که به ضررشه انجام نده اونوقت همه دایه عزیزتر از مادر میشن و میگن چیکارش داری بزار راحت باشه و بازیشو بکنه. اون اعتماد به نفس در مادری کردن برای من در این خلاصه میشه که در مقابل این افراد فقط سکوت کنم و بحث رو ادامه ندم که به قیمت از دست رفتن حرمتها تموم نشه. اما دوست داشتم میتونستم یکبار برای همیشه از دیگران بخوام لطفا نسخه دست پیچ خودشونو برای دیگران ندن و به یه پیشنهاد محترمانه و البته محرمانه به خود من نه جلوی بچه اکتفا کنن. خدایا من رو برسون به اون نقطه ای که فرزندم رو بجایی برسونم که خودش تشخیص بده خوب رو از بد و لازم نباشه من جایگاه مادر بودنم رو گاهی به اثبات برسونم.